درس سخت!!!

ساخت وبلاگ
از خدا پرسیدم: چرا فاسدا خوشگل ترن؟! چرا آدمای الکلی و سیگاری باحال ترن؟! چرا با اونایی که دیگرانو مسخره میکنن بیشتر به آدم خوش میگذره؟! چرا اونایی که خیانت میکنن،تهمت میزنن،غیبت میکنن و دروغ میگن موفق ترن؟! چرا همیشه بدا بهترن؟! خدا گفت: پیش من یا پیش مردم...؟ دیگه چیزی نگفتم... درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : چرا ؟,چرا که نه ؟,چرا من ؟, نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 68 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 8:45

سلام بی مقدمه میگم:اصلا حال ندارم :/ میدونم چندوقته به وباتون نیومدم و نظر ندادم آخه حسش نی :| نمیدونم چرا ولی حوصله ی وبلاگ نویسی و وبلاگ خونی ندارم نگران نیستم.چون هرچند وقت یه بار اینجوری میشم :/ فقط خواستم اعلام حضور کنم و بگم:زندم :| اگه وبتون نیومدم دلخور نشین فط وب چند نفر رفتم اونا هم چون فکر میکردم شاید مطالبشون واسه سن من سرگرم کننده باشه یا شایدم...چمیدونم :/ اینم یکی از هزاران سوالایی که جوابشون رو نمیدونم :/ دیگه حرف خاصی نیس خدافظ تا وقتی حالم برگرده سر جاش! درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 82 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 8:45

سلامی دیگر :) خو راستش الان بهترم اونم دلیل داره:امتحان ریاضیمو عالی دادم ^^ البت مطمعن نیستم عالی باشه ولی بهش امید دارم :) میگم چه بدبختی ای کشیدما!24 تا پستِ بچه ها رو نخونده بودم :| آسفالت گشتم :| خلاصه اینکه الان باز برگشتم رو سرتون هوار شم :) ناه ناه ناه ناه! اهم اهم!بهتره حواسم به خودم باشه که باز وجی نیاد گیر بده :| وجی جونمو دوز دارم ^^ اینگده حال میده حرص دادنش که نگو ^^ خب بیخیال!من برم پست بنویسم منتظر یه پست گنده باشین :)) فعلا ^^ درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 41 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 8:45

یه سری آدما هستن میخوان خوب باشن...بقیه دوسشون داشته باشن...بهترین باشن طفلیا تلاش خودشونو میکنن ولی یه سری دیگه هستن نمیخوان اینا موفق بشن هی سنگ میندازن جلو راهشون واسه همینه که ما آدما رو دو دسته میکنیم: مظلوم و ظالم مظلوم اونیه که تمام تلاششو میکنه تا خوب باشه و خوبی کنه ولی ظالم اونیه که تلاش هاش رو به باد میده کسی که بد مظلوم رو میخواد و اذیتش میکنه بیاین جزو دسته ی دوم نباشیم :) بعد از امتحان با دوتا از رفیقام جلو در مدرسه بودیم.بعد یکیشون هی داشت از انیمه ی جدیدی که دیده بود تعریف میکرد،من و اون یکی دوستم وسطش حرف میزدیم میخندیدیم آخر رفیقم عصبانی شد با صدای بلند گفت:عاقااااااااااااا!!! هیچی دیگه هرچی عاقا اونجا بود برگشت به رفیقم نگا کرد!!!دوستمم مرده بود از خجالت خودشو تو بغل من قایم کرد.خداییش سه تا مرد بیشتر نبودن ولی به هرحال خجالت داره دیگه!من و اون یکی دوستم زمینو گاز میزدیم این طفلی هی میگفت:غلط کردم! خیلی خلیم میدونم =) بزرگترین چالش توی زندگیم میدونین چیه؟! البت اگر معنی چالش همونی که فکر میکنم باشه یه چالش محسوب میشه :| چالش=یه بار که مجبور بودی بین چندتا چیز یکی ر درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 106 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 8:45

طفلکی عنوان! ممنونیم از پدر آقا  محمد که اومد و عنوانو درآورد =) (آتش نشان هستن) بعله! و می رسیم به اینجا! اتاق بنده اندر دوران تحصیل :| + ...همیشه لبخند بزن... ...حتی اگر در اوج ناراحتی به سر میبری... ...این را بدان... ...که ممکن است با غم تو خیلی های دیگر هم غمگین شوند... ...به خاطر آنها هم که شده... ...لبخــ:)ـــند بزن... ...هرچقدر هم که سخت باشد... + ...یه آه... ...یه بغض... ...یه بار که روی دوشت سنگینی میکنه... ...همه ی اینا کنار هم... ...میشه یه قفس... ...قفسی که کلیدشو ازت دزدیدن... + ...بعضی وقتا... ...میشه با یه شاخ گل... ...دنیای یه نفر رو تغییر داد... ...فقط نباید سخت گرفت... + عاشق این آهنگم :) آرامشش فوق العادس از دستش ندید :)   متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. param name="AutoStart" value="False"> دریافت درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 65 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 8:45

برو ادامه ببین چی گذشت به ما :/

ادامه مطلب
درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 63 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 8:45

کوچه ای محل رد شدن روزانه پسری جوان بود. روزی دختری زیبا روی از آن کوچه عبور می کرد . پسر دلش با دیدن آن دلبر، دوام نیاورد و دنبال دختر به راه افتاد. دختر متوجه پسر شد و پرسید : چه میخواهی؟پسر با صدایی لرزان جواب داد : عاشق تو گشته ام و دلباخته ات شده ام . دختر گفت : گمان نکنم آیین دلدادگی آموخته باشی. فردای روز نیز پسر در همان گذر منتظر دختر بود و به محض دیدنش جلو آمد.دختر گفت باز که آمدی. پسر اظهار عشق کرد. دختر زیبا گفت من در چشمهایت رسم عاشقی نمی بینم. شاید خواهان جمال و زیبایی صورتم شده ای . پسر بر عشق اصرار کرد . دختر گفت : به هر حال فردا روز امتحان عاشقی است شاید ورق برگردد. این را گفت و رفت. پسر شب را در فکر امتحان به سر برد. که آزمایش چیست و نتیجه چه خواهد شد.صبح فردا دختر، با جلوه ای زیباتر از روزهای قبل آمده بود. پسر جوان دوباره پشت سر دختر زیبا به راه افتاد. دختر گفت ای پسر تو که اینگونه شیفته من شده ای اگر خواهر زیبا و دلربای مرا می دیدی چه میکردی؟!!خواهرم بسیار لطیف تر و در این شهر، زیبا روی ترین است و خیلی ها شیفته او شده اند. امروز خواهر پری چهره ام را با خود آورده ام و درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : عاشق و معشوق,عاشق و معشوق واقعی,عاشق و معشوق دوست داشتنی, نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 89 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 8:45

من:آقا بدبخـــــت شدم :( وجدان:چیشده مگه؟؟ من:عربیمو گند زدممممم :"( وجدان:حقته! من:جان؟ :/ وجدان:میگم حقته!میخواستی انقد بازیگوشی نکنی و بشینی عین بچه ی آدم درس بخونی :| من:خب به من چه؟تو که میدونی وقتی حوصله نداشته باشم هیچی تو مغزم نمیره! وجدان:یعنی کچل شدم از دست تو :/ من:حالا عربیمو چه کنم؟ :(( وجدان:عب نداره.بقیه ی امتحانات که خوبن؟ من:بله سلام دارن خدممتون! وجدان:جدی گفتم :| من:بععععععله خوب دادم وجدان:خو پس این یدونه عب نداره :) من:آخه...قرار بود نمره ی کارنامم همش خوب باشه وجدان:مگه چقد گند زدی؟ 0_0 من:نمیدونم ولی مطمعنم دوتا غلطه که باهم میشن 75 صدم وجدان:خب اگه بقیه رو درست نوشته باشی حله :) من:اصن لنگه نداری وجی ^^ وجدان:وجی و درد! من:وجی؟ وجدان:پوففففففف من:دوزت دارم :) وجدان:برو واسه امتحان بعدیت بخون :) من:باوشه :) پ.ن:یه رمان طنز و هیجانی و تخیلی اگر میشناسید معرفی کنید بی زحمت :) پ.ن:ببینم انیمیشن فروزن رو دیدید؟همونی که توش یه دختر به اسم السا بود که قدرت یخ و برف داشت؟ خب اگر دیدید پس میدونید که السا یه جا از انیمیشن آهنگ رهاش کن یا Let it go رو خوند و قصرش رو ساخت درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : تو را چه سود فخر به فلک,تو را چه سود شاملو,تو را چه حاجت نشانه من, نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 55 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 8:45

نمره اش 20 شده بود.با ذوق می دویید تا پیش پدرش برود.رسید و رفت جلو.کنارش نشست.سریع سلام کرد و بعد ایستاد تا نفسش جا بیاید.بعد کمی سرفه کرد و دهانش باز شد: - سلام بابایی!چطوری؟خوبی؟بابا بگو امروز چیشد!نمره ی کارنامم همش بیست شدش!خعلی ذوق داشتم که بهت بگم! سرفه اش گرفت.صدای سرفه هایش در سکوت تکرار میشد - بابایی امروز توی مدرسه یه دختره همش منو اذیت میکرد.هی به من میگفت مریض!سرفه ای!من اصلا ازش خوشم نمیاد!ولی بخاطر تو تحملش میکنم.قولِ قول! باز هم سرفه کرد.اینبار کمی شدید تر - بابا حال مامانم چطوره؟مراقبش باشیا!از طرف من ببوسش!بگو خعلی دوسش دارم!میگم بابایی...پس کی میتونم بیام پیشت؟ باز هم تکرار شد.دستش را جلوی دهانش گرفت و سرفه کرد.هوا سرد شده بود و او تنها بود - بابایی...اونجا آب و هواش چطوره؟بهتون خوش میگذره؟هعی...ای کاش منم میومدم...فکر کنم بهتره از اسپری استفاده کنم بعد دستش را داخل کیفش برد.ولی اسپری آسم آنجا نبود -عه پس کوش؟فک کنم توی مدرسه جا گذاشتم.ولش کن!عیبی نداره! سرفه ی دیگری کرد.اینبار نفس نفس هم میزد.جملاتش بریده بریده به زبان می آمد -بابایی میتونی برام....یکم پول بفرستی؟.. درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : بابایی تولدت مبارک,بابایی زاد,بابایی زاد روانشناس, نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 54 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 8:45

سلام امروز صبح ساعت 9 مادر جانمان از خواب ناز بیدارمان کرد و ندا داد که:فاطمه پاشو برو نون بگیر! با صدایی از ته چاi برآمده گفتم:مامان بزار بخوابم.بابا امروز ساعت 6 بیدار شدم فرار از زندان ببینم یه ساعت بعدش اومدم خوابیدم مادر تکانی دیگر داد و گفت:پاشو بابات میخواد صبونه بخوره بعد بره سرکار.برو نون بگیر.خودتم بشین باهامون صبونه بخور با صدایی نزدیک به ناله گفتم:اییییی خداااااا مادرِ من شرایطو درک کن من خوابم میاددددددد مادر گفت:عـــــه پاشو دیگه!! و پتو را از رویمان کشید و ما نیز مجبور به بلند شدن گشتیم.مادر به نحوی خودجوش عینکمان را روی چشم هایمان قرار داد و ذکرِ "پاشو،پاشو" گرفت.سپس به بیرون از اتاق شتافت.بلافاصله خود را بر روی متکا پرتاب کردیم.اما امان از این حس مسئولیت! با هزار دنگ و فنگ بلند شدیم،دست و رویی صفا دادیم،لباس پوشیدیم و به سوی نانوایی شهرک تاختیم چند دقیقه بعد با صفی نه چندان بزرگ که به دو بخش آقا و بانو تقسیم گشته بود رو به رو شدیم.بر صف بانوان ایستادیم،نان را گرفته و راه خانه را در پیش گرفتیم.در این بین تصمیم بدان گرفتیم که کمی اندیشه کنیم.پس به کار هایی که تا کنون در درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : who am i lyrics,who am i quiz,who am i chords, نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 71 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 8:45

سلام! آقا یکی از فانتزیام میدونین چیه؟! اینه که یه بار که مثل همیشه رفتم پای کامپیوتر،ببینم همه ی اونایی که دنبالشون میکنم پست گذاشتن!!!هیچی دیگه منم همه رو باهم باز کنم شروع کنم دیدنشون.بعد وقتی رسیدم به بلاگفان،ببینم ابواسفنج راجب یکی از پستای من پست گذاشته!!!منم ذوق مرگ بشم شروع کنم بالا پایین پریدن!بعد خیلی یهویی ببینم رو نوک برج میلادم و بیوفتم پایین!همینجوری که دارم داد و فریاد میکنم ببینم پرتقال با یه بستنی توپی(از اون زیزی گولویی هاش!)پرواز کنان اومده پیشم!منم ذوق کنم بستنی رو ازش بگیرم ببینم طعمش پرتقالیه!از اونجایی که بستنی پرتقالی دوست ندارم بندازمش بره پرتقال ناراحت بشه و یهو غیب شه.بعد از اون طرف ببینم آقا سید مهدی و آقا علیرضا و آقا محسن  درحالی که معلق هستن راجب یه موضوع بحثِ جدی میکنن.آقا محمد حسین هم داره توی دفترش راجب پلیس کمربند شعر می نویسه.اونور آقا مجتبی و متین دارن باهم داستان می نویسن.آجی نسیم هم داره توی یه دفتر قشنگ دلنوشته می نویسه.منم این بین دارم با لیمو ترش و آجی حدیث و آجی یسرا و الی جانِ یسرا عروسک بازی میکنم(:دی)یهو پرتقال از بالا سرمون بیاد و وسط بازی درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 87 تاريخ : چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت: 4:35

آقا هرچی بود ناراحت نمیشم =)

درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت: 4:35

کریسمستون مباااااااارک ^^ البت با 1 روز تاخیر خو چیه؟!یادم نبود! من خعلی کریسمس دوست دارم ^^ البته اشتباه نکنینا! ما تو خونمون کریسمسو جشن نمیگیریم :| مسیحی که نیستیم! ولی درکل من بازم عاشق کریسمسم ^^ عاشق کادو باز کردناش ^^ درخت تزئین کردناش ^^ شوکولات و شیرینی خوردناش ^^ همچنین عاشق ینکه کل خانواده دور هم جمع میشن :) اصن یه صفای عجیبی داره برام ^^ همیشه دلم میخواست یه بار کریسمس رو جشن بگیریم ولی از وقتی فهمیدم مال مسیحیاس همه امیدام ناامید شد :| ولی به هرحال باااااز هم مبارک ^^ لذت در قلب کسانی که به معجزه ی کریسمس اعتقاد دارند بازتاب میکند برای تو تمام صلح ، لذت و عشق این فصل رو آرزو میکنم ای مریم ! خدا تو را به کلمه ای از خودش بشارت میدهد که نامش مسیح عیسی بن مریم است ،در حالی که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان الهی است (سوره آل عمران، آیه 45 ) وقتی آرزومـــــو به بابانوئــــل گفتم…اونم خندیدوقتی که فهمـــــیدآرزو کردمــــ یه بار دیگه بهمــــ نگــــاه کنی و بخندے…مگر آرزوی کمی ستـــــــــ داشتن لبـــخـــند تو ؟ گه یه شب بیدار شدی و دیدی یه مرد چاق و گنده داره تورو توی کیسش درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : merry christmas,merry christmas wishes,merry christmas images, نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 70 تاريخ : چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت: 4:35

من بیمار آن لحظه ایم...

که دستانم را عاشقانه میگیری...

اما سرنوشت...

پزشکان خبره ای داشت...

درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : پزشک دهکده,پزشک تبریزی,پزشکی, نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 80 تاريخ : چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت: 4:35

1-امروز امتحان انشا بود.من همیشه انشاهام قشنگه و اینو همه میدونن.ولی اینبار نمیدونم چرا از انشام راضی نبودم :( آخه لامصب موضوعاش خیلی چرت بود:محل زندگی ما-من ایران را دوست دارم زیرا...(که همیشه ی خدا توی امتحانات میاد :/)و یه موضوع دیگه که الان یادم نیس.من اولی رو انتخاب کردم و نوشتم.ولی هنو دلم رضا نیس :( محمده فک کنم :/ 2-تو کلاس زبان تینا (همونی اون دفعه یه خاطره ازش گذاشتم) گفت دو*ت پ*ر یکی از دوستاش واسه سالگرد دوستیشون(:دی)نصف صورت دختره رو روی بدنش تتو کرده!!!.............دو دقیقه سکوت :| 3-پَریشب کیف پول مامانمو توی بی آر تی زدن!آقا چه فــــــــحشی میداد مامانم!شانس آوردیم کارت بانکیش توی کیفش نبود 4-یکی از ترس های زندگیم اینه که بابام فولدرمو ببینه!هیچ چیز بدی توش ندارم.همش راجب انیمیشن و انیمه هستش و نود و پنج درصدش فقط عکسه!ولی بازم دوست ندارم بابام ببینه.شاید چون دلم نمیخواد بخاطر اینکه چقدر به کارتون اهمیت میدم سرزنش بشم 5-الان گفتم نود و پنج درصد فولدرم عکسه.به اطلاعتون میرسونم اون 95 درصد چیزی حدود 600-700 تا عکسه!! 6-من همیشه از دیدن عشقی که بین دونفره لذت میبرم.ولی نم درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 41 تاريخ : چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت: 4:35

من:هومممممم :/ وجدان:چیشده باز؟ من:باز؟؟؟ وجدان:آخه تو هرروز یه چیزیت هس :/ من:حوصلم پوکیده وجدان:مگه رمانیو که دو هفته متنظرش بودی نگرفتی؟ من:چرا وجدان:پ برو بخونش دیگه من:داشتم میخوندم ولی دیگه حسش نی.یه ساعت دیگه باید برم زبان وجدان:من نفهمیدم.تو الان دلت چی میخواد؟ :/ من:نمیدونم.میخوام با یکی حرف بزنم.هرکی باشه یا درمورد هرچی باشه مهم نیس وجدان:خب با من حرف بزن! من:آخه با وجدان خودِ آدم که حال نمیده وجدان:خب برو زنگ بزن به دوستت من:الان؟؟؟؟اصن چی بگم بهش؟؟؟؟ وجدان:خب چمیدونم!کاری جز حرف زدن نمیخوای انجام بدی؟ من:هوممممم.....؟ درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : پیشنهاد بی شرمانه,پیشنهاد کار,پیشنهاد دوستی به دختر, نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 61 تاريخ : چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت: 4:35

این داستان واقعیه….حتما بخونید در تاریخ ۲۰ مهرماه سال ۶۵ جوانی به نام امین ، نامه ای برای مجله ی زن روز می نویسد و داستان عجیب زندگی خود را بازگو می کند:نامه ی اول:پسری ۱۷ ساله هستم و در خانواده ای مرفه و ثروتمند زندگی می کنم. پدرو مادرم هر دو پزشک هستند و از صبح زود تا پاسی از شب را خارج از منزل سپری می کنند. انقدر مشغله ی کاری شان زیاد است که اصلا از خودشان نمی پرسند تنها فرزندشان ( من ) کجا هستم ؟ چکار می کنم ؟ با چه کسی رفت و امد دارم؟… تنها کاری که آنها برایم کردند این بود که برای رفع مشکل تنهایی ام در خانه ، دختر خاله ام ( که همسن خودم می باشد ) را به سرپرستی پذیرفتند ، تا تنهایی ام را پر کند. غافل از اینکه این آغاز مشکلات من بود. یکسال است که دختر خاله ام به خانه ی ما آمده و مدام با پوشیدن لباسهای نیمه برهنه و آرایش های هوس برانگیز و ترفندهای شیطانی ، از من تقاضای نامشروع  با خود را می کند. اما به لطف خدا من تا به حال اسیر این هوسبازیهایش نشده ام و بر خلاف پدر و مادرم که می دانم مثل دختر خاله ام اهل هوسبازی هستند ، دامن خود را به گناه آلوده نکرده ام.شما را به خدا کمکم کنید. چطور درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : سایت اصلی دانشگاه آزاد,سایت اصلی دانشگاه پیام نور,سایت اصلی دانشگاه علمی کاربردی, نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت: 4:34

خدا جونم ممنووووووووون ! خیلی خیلی ممنووووووووووووون !! شکرتــــــــــ خوشحالم :) از اینکه افکارم اشتباه بود :) از اینکه فهمیدم قضاوتم اشتباه بود :) الان نصف مشکلم حل شده فقط مونده اون نصفه ی دیگه که اگه اونم حل بشه دیگه هیچ نگرانی ای نخواهم داشت :) خدایا کمکم کن که این یکی هم حل بشه ممنونم ازت :) کلاس ما توی موسسه ی زبان جوریه که وقتی تایم ما تموم میشه نوبت کلاس پسرا میشه.چند وقت پیش که کلاسمون تموم شد میخواستیم بیایم بیرون.درو که باز کردیم پسرا پشت در بودن.اونام واینستادن ما بیایم بیرون اومدن تو!نمیدونم از عمد بوده یا نه.ولی دوتاشون که یکیشون تپل تر بود جلوی در وایساده بودن.مام نمیتونستیم بیایم بیرون!دوستامم هیچی نمیگفتن.آخرش من رفتم جلو گفتم:میشه بیای کنار؟!...اونم اومد کنار ما رفتیم.من که حرصم گرفته بود صبر کردم که آخرین نفر برم بیرون.بعد موقع رفتن که پسرا داخل بودن،برق رو خاموش کردم زدم بیرون!آی حال کردم آی حال کردم!دفعه ی بعدی هم با اینکه اینبار کاری نکرده بودن من بازم به دلیل وجود موجودی به نام کرم در بدن خود،برق رو خاموش کردم!دفعه ی سوم دیگه بیرون وایسادن تا تک تکمون بیایم بیر درس سخت!!!...
ما را در سایت درس سخت!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdelkhoshihayeman0 بازدید : 95 تاريخ : چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت: 4:34